ز چشمم آب حسرت می تراود


ز هر مویم شکایت می تراود

چنان در دل خلد گاه نمازم


که کفرم از عبادت می تراود

زهی بی آبرو آن دل که از وی


به کاویدن محبت می تراود

بگو تیغ از چه شربت آب دادی


که از هر زخم لذت می تراود

حذر کن زین دعای آتش آلود


کزین چشمه اجابت می تراود

تراود از دل عرفی سخن ها


ولی هنگام فرصت می تراود